فقط میخواهم بنشینم یه گوشه و عصار درگوشم بخواند چیزی که ازت توی خاطرمه چشمای خیلی قشنگه مگه نه؟ و تا توان دارم گریه کنم.پر از بغض و غم و دلتنگی م این روزها.نمیدانم روزهای آینده م قرار است چگونه پیش برود.

فقط آغوشش آرامم میکند که دوری آن را هم از من گرفته ست.

روزهای سختی ست.دارد تمام میشود این چهارسال.ترس از آینده.دلتنگی برای گذشتهمن فقط بغض دارممن کم آورده ممن به بودنش معتاد شده م.به شنیدن صدایش حتی از راه دورو حالا وقتی این خدمت لعنتی آن را هم میگیرد من به که پناه ببرم از این همه غم؟

تو بگو چی ازم تو خاطرته؟

هر کجا روی وصله منی...

م ,فقط ,دلتنگی ,بغض ,روزهای ,آینده ,را هم ,من به ,آن را ,من کم ,کم آورده

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت "سایت کد" آشنایی فیزیوتراپی شوق آموزش یک دانشجوی پزشکی آب روان خبرهای روز تکنولوژی کد تخفیف آزمون ماز پایگاه بسیج شهید جهان آرا تهران روی لـــانه ی بنفش دفاع از تشیع